ببین ......

 

 

خدایا چجوری این کارو کردی؟

ما هفت هشت ،ده نفری یه دیوار حیاط را هم

نمیتونیم تو این مدت بسازیم

چقدر بزرگی خدااااااااااااااا

لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظیم

 

 

 

من خدا را دیدم امروز

توی بارانی که بارید

روی گلبرگ گلی که

شادمانی کرد و خندید

من خدا را بو کشیدم

توی عطر پاک یک گل

من شنیدم نام او را

در صدای شاد بلبل

من خدا را می نویسم

توی قلبم شاد و خندان

او همیشه پیش ما هست

توی ابر و باد و باران

شاعر: اکرم خیبری

 

 

 

خـــــــــدایا

به آسمانت سوگند

میدانم این دنیا فانیست

آنرا باور دارم ، با این حال

نمی دانم چرا اینقدر از تو دورم

می دانم این دنیا محل گــذر است

اما نمی دانم چــرا از آن دل نمی کنم

میدانم هیچ چیز در عالم لذت با تو بودن را ندارد

ولی نمی دانم چـرا اینقـــــــدر فراموشت کرده ام

می دانــم که بین مــا خــیلی غــــــریب و تنهـــــایی

 امــا  تــــــو هیچ وقت مــا را غــــــــریب و تنهــــــا مگذار

هـــر بار کـه دلــم هـــوای خـــــــدا می کند …

تـنـم می لــرزد …

نــه از خــــــدا … از خــــودم !

که از شــیطــان هـــم شـیطـان تــَـــر شــده ام …

نـگـاهم را مــی دزدم …

مبادا چشــمم در چشـــم خدا گــــیر کند …

 

 



نظرات شما عزیزان:

برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 20:22 | نویسنده : دختری به رنگ اسمون |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.


کد موزيک

!-- HTML Codes ramsarmusic.com --
کد شمارنده ی صفحه
فا تولز ، ابزار رایگان وبمسترشمارنده ی صفحه
کد لحظه شمار غیبت امام زمان برای وبلاگهای مهدویت